لیتوک

ساخت وبلاگ
از اونجایی که فعلا ایمیلمخرابه بی کاور آپش میکنم درست شد ویرایش میکنم کاورشو میزارم    -پسرم ببین باید از بین سکوی نه و ده *1* بری.باشه؟نترس و فقط برو ! لیتوک لبخندی به مادرش زد و چشمی گفت و بعد چشم هاش رو بست و سبدشو با سرعت هرچه بیشتر بین شماره 9 و 10 هل داد. وقتی چشم هاش رو باز کرد توی ایستگاه نه و سه چهارم بود *2* و قطار قرمز رنگ "هاگوارتز اکسپرس" *3* دقیقا جلوی چشماش بود! لیتوک لبخندی به خانوادش زد و گفت:اومونی.آبوجی.قول بدین هر روز برام جغد *4* بفرستید! مادرش لبخندی زد گفت:قول میدم! پدرش خم شد سمتش و گفت:اگه بری هافل پاف یا اسلیترین قول میدم نامه هایی که از من میگیری قرمز باشه! *5* لیت لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : کوییدیچ, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 108 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 15:46

دوستان گفتم شاید بخواین لیست اساتید رو بدونید 

تقریبا همه بازیگرن 


 

[ادامه مطلب را در اینجا بخوانید ...] لیتوک...

ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : لیست,اساتید,فیک,کوییدیچ, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 15:46

   وقتی رفتم بیرون صدای گریه مامانو از اتاقش شنیدم.تصمیم گرفتم بخاطر سرزنش نشدن دوباره توسط بکسو هم که شده بیخیالش شم. ولی وقتی رفتم تو آشپزخونه فهمیدم تنبل تر از اونم که صبحونه درست کنم! پس رفتم اتاق بکسو. همینجوری بی در زدن درو باز کنی همینطوری میشه دیگه! یهو ممکنه سه نفرو ببینی که درحال انجام یه کار بی ادبی با همدیگن!(همون س*ک*س!بچه مثبته!) بدون لحضه ای صبر کردن برای حتی بستن در فورا برگشتم تو آشپزخونه. تقریبا یک ساعت بعد اون دو نفر رفتن. تا از خونه رفتن بیرون آویزون شدم به بولوز بکسو. بی حوصله نگام کرد:باز چته ؟ چشامو گربه شرکی کردم و گفتم:برام صبحونه درست کن! بکسو دست به بغل زد و گفت:چی ب لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : زندگی,تخیلی,دختر,بچه,قسمت, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 120 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:50

سلوم! مدیر جان ممنون که بخاطر این اطلاعیه ها از سایت پرتم نمیکنی بیرون! قبلا گفته بودم که فیک "زندگی تخیلی یک دختر بچه" رو یک روز در میون آپ میکنم!خب؟حالا اون روزایی که اون فیکو آپ نمیکنم میخوام ی فیک به اسم کوییدیچ آپ کنم! الان از اون عزیزی که لطف کرد کاور قبلیو ساخت یک سوال داشتم:وقت داری برا اینم بسازی؟ از اونجایی که گشتم با لباسای گروه و کوییدیچ نبود لیتوک با لباس آبی و شیوون با لباس سبز(پر رنگ) هم خوبه داستان درمورد دوتا اثیل زاده توی گروه های ریونکلاو و اسلیترینه که توی تیم های کوییدیچ گروهشون هستن!(کوییدیچ و ریونکل لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : اطلاعیه,فیک,کوییدیچ, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 91 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:50

سلام جیگرا قسمت چهاردهم رو آوردم  البته یه خورده کمه ولی بعد جبران میکنم. قبل اینکه برید بخونید یه توضیح کوچولو بدم نه این فیک و نه فیک لاولس هیچ کدوم ترجمه ای نیستن و هردوشون نوشته های خودم ان. اینم گفتم واسه اون چندنفری که فکر کرده بودند اینا فیک ترجمه ان. آهان یه چیز دیگه! همینطور که فهمیدید رمز وب رو برداشتم ولی همیشه میتونم دوباره رمزیش کنم پس لطفا با نظراتتون مستفیض مون کنید!⁦ ⁦(^^)⁩   قسمت چهاردهم: -اجازه نده بهت نزدیک شه! وقتی وارد اتاق شدند شیوون بی مقدمه گفت. لیتوک روی تخت نشست و گفت-داری از کی حرف میزنی؟ شیوون-وانمود نکن نمیدونی...به نفع ته از کانگین دوری کنی!...صبر منم لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 116 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:50

وان شات با کاپلی خفن  نزنین عاغا! دلم نیومد امروز چیزی آپ نکنم! البته کوتاهه!   دیگه خودتون کاپلو بگیرین  قبل از شروع در وصف عکس: شیدونگ نامرد بچمو خورد :|  هیولا :| دید:لیتوک روی پلی که روی رود هانه وایسادم داشتم فکر میکردم چی شد که به اینجا رسیدم؟ فلش بک: -من اومدم فرشته ی من! کتابمو بستم و به عشق تپلم لبخندی زدم طبق معمول دست گلی برام گرفته بود و البته جعبه ای شیرینی که اسمش مال منه ولی همشو خودش میخوره! دسته گل رو ازش گرفتم و درحال رفتن به آشپزخونه گفتم: -قهوه میخوای؟ اومد داخل آشپزخونه: -آره لطفا چرخیدم سمت قهوه جوش و برای جفتمون قهوه ریختم قبل از این که بفهمم چی شد سینی رو از دس لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : وان,شات, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 115 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:50

  سریع وارد کلاس شدم.مربی اشاره کرد برم لباسمو عوض کنم. بعد از عوض کردن سریعش برگشتم و به صف درحال انجام حرکات کششی پیوستم. ----- با خستگی کامل رفتم پیش میز پزیرش و گفتم:سلام.ببخشید میشه برام تاکسی خبر کنید؟ قبل از این که خانوم توی پذیرش جوابی بده صدایی از پشت سرم گفت:نمیخواد نونا میرسونمش. برگشتم و به پسری که اینو گفته بود نگاه کردم. تیپش شبیه بکسو هیونگ بود ولی لبخندش باعث تفاوتش میشد. دستشو سمتم دراز کرد:کیم آلبرت.توی یک کلاسیم. خندیدم و باهاش دست دادم و گفتم:کیم سومی.آلبرت؟دو رگه ای؟ در جواب فقط خندید و به چشم آبیش اشاره کرد. درحال بیرون رفتن کنار آلبرت گفتم:اگر توی یک کلاسیم پس همسنیم!چطو لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : زندگی,تخیلی,دختر,بچه,قسمت, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 131 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:50

سلام جیگرا اپ دقیقه ی نوده ولی بهتر از هیچیه کککککک یعنی کشتم خودمو تا قبل دوازده اپ کنم! برید این قسمت رو بخونید و به تیکی طفلی ف.حش ندید باشه؟ قسمت پانزدهم: بعد هفته ها تلاش برای آماده سازی تدارکات و جمع آوری سربازان بالاخره سپاه اسپارت آماده ی حرکت شد تا در مرزهای روم به سپاه آتن بپیوندد. سربازان به صف شده و آماده بودند تا با دستور فرماندهانشان حرکت کنند. سپاهیان دو به گروه راست و چپ تقسیم شده بودند...فرماندهی سپاه راست با کیوهیون بود و فرماندهی سپاه چپ را کانگین برعهده داشت. همه زره پوش و سلاح به دست منتظر فرمانروا و فرمانده ی کل لشگر بودند که شیوون سوار بر اسب سیاه تنومندش در حالیکه لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 110 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:50

سلام!سازنده کاور پیدا شد!گفت اینم میسازه!دستش درد نکنه!پس یعنی فردا که زمان اونیکی داستانه پس فردا قسمت اول فیک کوییدیچ آپ میشه!(البته اگه میهن میل تا اونموقع درست شه و پسر خاله منم فلشمو پس بده!)اما چه کنیم برای کسانی که کوییدیچ رو نمیشناسن؟راه داریم!از این لینک میتونید کتاب کوییدیچ در گذر زمان رو دانلود کنید و بدون خوندن کل کتاب هری پاتر کلا بر کوییدیچ مسلط شین! جهت اطلاع:هم شیوون و هم لیتوک جستجوگرن!#we-love-Golden-Snitchاگر کسی میخواد شخصا توی داستان باشه همینجا خبر بده!یا اگر میخواین کسی غیر از اعضای سوجو (از دیگر گروه ها)هم توی داستان باشه!اعضای لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : اطلاعیه,دوم,فیک,کوییدیچ, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 99 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:50

سلام  این شما و اینم اپ وقت اضافه :/    قسمت هفدهم: لیتوک مقابل ویلای فوق العاده بزرگ و زیبایی نگه داشت و او و هیچول پیاده شدند. هیچول سوتی کشید -واوووو عجب چیزی!...قصریه واسه خودش! لیتوک- اره خب بزرگه ولی کمتر شباهتی به یه خونه داره. لحن تلخ لیتوک باعث شد که هیچول حدس بزند او دل چندان خوشی از خانه ی پدری اش ندارد. هردو وارد حیاط بزرگ شدند و خیلی زود سروکله ی خدمتکاری پیدا شد. -ارباب جوان چقدر دیر کردید!...آقا خیلی وقته که همراه مهمان ها تو آلاچیق منتظرتون هستند. لیتوک با تعجب پرسید-مهمانها؟! خدمتکار-همینطوره . هیچول به لیتوک گفت-پدرت نگفته بود مهمون داره؟ لیتوک-نه...خیلی عجیبه. خدمتکار آن لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 89 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:50

تولدم مبارک  البته فرداست  17 سالگی  نکته : فلشم دست تسترالی با ای کیو کرم فلوبره!  (تسترال و کرم فلوبر:مراجعه شود به کتاب جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها.فیلمش نه!کتابش!) واسه این که به دلیل این پست اخراج نشم و پستو هم زده باشم در ادامه مطلب وان شاتی برایتان آماده کردیم بس کوتاه! راستی تولد مجازی اینجانب (با شناسه گرگوری گویل) در این لینک   -استرس نداشته باش! لیتوک نگاهی به دوستش که روی صندی لم داده بود و بدون برداشتن نگاهش از گوشی داشت سعی میکرد اعتماد بنفس دهد انداخت. غر زد: -آخه تسترال کوهی!حداقل موقع اعتماد بنفس دادن چشم از اون گوشی مسخرت بردار! دونگه بلاخره چشمش را  از گوشی برداشت لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : وان,شاتتولد, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 100 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 12:50

های جیگرا جای چهارشنبه امشب اپ می نمام   قسمت یازدهم: لیتوک از دیدن سربریده ی ژومی کاملا شوکه و ترسیده بود اما نمیخواست لذت تماشای هراسش را به شیوون بدهد. با اینکه برایش خیلی سخت بود که خود را بی تفاوت نشان دهد با لحنی که سعی داشت هنوزم ارام و خونسرد باشد گفت- سردار بیچاره...وقتی سرش رو تنه ش بو لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:21

سلام من آریانم نویسنده ی جدید قبل از تیزر ی درخواست:یکی واسه من کاور درست کنه زوج اثلی:توکچول زوج های فرعی: کیوون (کیوهیون+شیوون درسته؟ :|) دون هیوک (دونگه و اینهیوک :| ) کانگمین (کانگین و سونگمین) ینری :||||| (یسونگ و هنری)دیدم شیدونگ خ لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : سلاممعرفی,خودمتیزر, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 101 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:21

سلام جیگرا این شما و اینم قسمت چهاردهم یه خبر خوش برای خواننده های این فیک دارم! قراره هرشب اپش کنم تا زودتر تموم بشه     قسمت چهاردهم: لیتوک-چی؟...یه جشن؟ هیچول با نیشی باز گفت-اره...می‌خوایم بابت شوهر دادن کیو کلی بزنیم و بکوبیم و خوش بگذرونیم!...و توهم باید باشی چون دوست نزدیک شیوون هستی! رن لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:21

برای بیست و چهار ساعت رمزو برداشتم. برای اون یه عده که نظر گذاشتن ولی ایدی تل یا ایمیل نزاشتن.  قسمت پانزدهم: آن‌شب وقتی لیتوک به ویلایش برگشت اولین کاری کرد این بود که سرمیزکارش رفت. حق با هیچول بود...باید جسارت به خرج میداد و لااقل تلاشش میکرد. خصوصا که ایده ی هیچول خیلی جالب بود. استفاده از تن لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 180 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:21

سلام جیگرا بلاخره بعد یه عمری!!! ادومه لطفا    قسمت بیست و نهم: راوی: مین هیون خسته از کارهایی که آن روز انجام داده بود پا به اتاق رن یا درواقع اتاق شأن گذاشت. تمیز کردن و مرتب کردن اتاق رن و همینطور کمک کردن به سونگمین در درست کردن شام به قدری خسته اش کرده بود که تصمیم گرفت زودتر از همیشه برا لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 91 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:21

سلام جیگرا داره کم کم به جاهای هیجان انگیزش میرسه! برید ادومه پلیر    قسمت دوازدهم: با رسیدن به اردوگاه نظامی اسبها را نگه داشتند و پیاده شدند. کیو هیون متعجب شد وقتی دید لیتوک لباس مبدل پوشیده اما وقتی متوجه شد که قرار است به کجا بروند دلیل این طرز لباس پوشیدنش را فهمید. لیتوک حتی کلاه شنلش را لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 126 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:21

نزنین عاغا!

ببینین من بخورده با کاور سازی مشکل دارم...

تنها مشکلی هم که جلو آپ شدن فیکو میگیره همین کاوره!

دستتون درست یکیتون ی کاور برا من درست کنید!

خلاصه داستان

لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : زندگی,تخیلی,دختر, نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:21

سلام جیگرا حرفی نیست برید این قسمت رو بخونید.   قسمت شانزدهم: لباس پوشیده و با نیشی تا بناگوش باز از اتاقش بیرون آمد که با ظاهر شدن ناگهانی برادرش از جا پرید! -داری میری سرقرار هیونگ؟ یقه ی کتش را با وسواس صاف کرد و با بداخلاقی گفت-اگه دوسنگم زهره ترکم نکنه اره. لبخند دونگهه بدون توجه به بدخلقی لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 105 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:21

های جیگرا  قسمت سیزدهم: چند روزی از بیمار شدن شاهزاده میگذشت. خوشبختانهخوشبختانه داروی طبیب کار خودش را کرده بود و حال او رو به بهبودی میرفت. با این وجود شیوون تا زمانی که مطمئن نشد که حال لیتوک کاملا خوب نشده از اتاق بیرون نرفت و کنار او ماند. لیتوک دلیل این کار اورا درک نمی‌کرد. شیوون می‌توانست لیتوک...
ما را در سایت لیتوک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5leeteukangele بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 3:21